اتاق زیر شیروانی، پلیورهای پشمی با سرآستین ستارهای، قلب های کاغذی، ریسمان های ستارهایی، پرده توری رقصان، آتش شومینه، کاغذ های مچاله شده، زخم های کهنه، خاطرات خاک خورده، دستهایی که برای نوشتن تقلا میکنند، ذهنی آشفته با کلمات درهم تنیده و قلبی رنجور و تنها.
as she said :
when you're young they assume you know nothing